یادها و خاطره ها (4)

بر در آن خانه،
پارچه ای نصب شده..
رنگ شب،
طرح غروب

فاصله بسیار است..
به گمانم شاید،
یک نفر فوت شده!

عکس مرحوم کمی کوچک بود..
خیره بر عکس شدم،
فاتحه می خواندم،
و جلو می رفتم...

فاصله کمتر شد..
عکس واضح تر شد،
فاتحه قطع نشد!

عکس مرحوم شبیه من بود!
یادم آمد..

آخرین عکس حیات من بود! ...
   

 

 

 

  شاعر: علیرضا مرندی - به نقل از www.shereno.ir 

 

برای دیدن سایر تصاویر به ادامه مطلب بروید.


فاتحه رو فراموش نکنید! 

 

  

 

 

  

 

 

  

  

 

 

   

 

 

 

 

 

   

 

 

    

  

.