السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)

تا علی ماهش به سوی قبر برد
ماه، رخ از شرم، پشت ابر برد
آرزوها را علی در خاک کرد
خاک هم گویی گریبان چاک کرد

زد صدا: ای خاک، جانانم بگیر
تن نمانده هیچ از او، جانم بگیر
ناگهان بـر یاری دست خدا
دستی آمد، همچو دست مصطفی
گوهرش را از صدف، دریا گرفت
احمد از داماد خود، زهرا گرفت
گفـتـش ای تاج سـر خیل رسل
وی بر تو خرد، یکسر جزء و کل
از من این آزرده جانت را بگیر
بازگرداندم، امانت را بگیر
بار دیگر، هدیه داور بگـیر
کوثرت از ساقی کوثر بگیر
می کشد خجلت علی از محضرت
یاس دادی، می دهد نیلوفرت
 

علی انسانی