غنچه پرپر

لاله خونین رخ این آتشین صحرا منم
غنچه عطشان که سوزد بر لب دریا منم

می‌برد همراه قرآن ، سوی میدانم پدر
چون که عترت را ، به قرآن ، مختصر معنی منم

اشک ریزد مادرم ، از دیدن لبخند من
غنچه خندان که شد پرپر درین صحرا منم

من که یا رب می‌شدم سیراب ، از یک جرعه آب
کشته ی لب تشنه ی بی شیر عاشورا منم

آن که در دست پدر ، جان داده در میدان جنگ
پیش چشم مادر غمدیده اش ، تنها منم

ختم شد با نام من ، طومار اصحاب حسین
چون به اسناد شهادت ، مختصر امضاء منم

می‌رود برنی سرم ، تا شام ، همراه رباب
اصغرم ، با اکبر اما همره و همپا منم

کس نکشته کودک شش ماهه معصوم را
در شهادت ، یادگار محسن زهرا منم

قلب ثاراله منم ، ز آن قبر من شد سینه اش
آن که دارد مدفنی والاتر از والا منم

هر کسی گرید «حسانا» از غم امروز من
خود رهایی بخش او ، از آتش فردا منم  

شاعر: حبیب چایچیان

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد