مناجات با امام زمان (عج)

گفتم کجاست لطف دل آسمانیت

گفتا تو جز به قهر مداوا نمیشوی

گفتم نفس بریده ام از اینهمه بلا

گفتا چرا تو سائل زهرا نمیشوی

گفتم فدای سینه ی مجروح مادرت

گفتا اگرچه گفته ای اما نمیشوی

گفتم به چشم ، میروم و راحتت کنم

گفتا رها زسلطنت ما نمیشوی

گفتم بگیر جانم و فارق کن از غمم

گفتا چرا به گریه تو احیا نمیشوی

گفتم چگونه قلب تو را آورم به دست

گفتا چرا تو ذاکر سقا نمیشوی

نظرات 1 + ارسال نظر
وهاب سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:09 ب.ظ

گلم با این دل من ناله سر کن

بیا این دیده را با اشک تر کن

گلم این جمعه هم بگذشت بی تو

بیا تا جمعه بعدی سفر کن

گلم خاک دلم بیمار گشته

بیا خاک مرا زیر و زبر کن

شدم من دربه در از هجر رویت

بیا فکری به حال در به در کن

هوای کربلا دارد دل من

بیا مرغ دل من را تو پر کن

کنار ساحل عشقت نشینم

تو خاک ساحل عشاق زر کن

بود زهر جفا در تیر عشقت

تو ای زهر جفا در من اثر کن

درون هیئت عشاق ای جان

گهی یاد از جفای میخ در کن

گهی کن یاد از یک کوچه ی تنگ

گهی خود را به سیلی ها سپر کن

بیا مهدی دلم تنگ شما شد

دل من سالها بهرت گدا شد

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد